دلتنگ |
موضوع:
<-PostCategory-> |
چه طرفی می توان بستن
دلم تنگ است و غمگین است و روحم خسته و بیزار
که می دانم مسلمانم، مسلمانی دل آگاهم
و می دانم مسلمان کیست؟
تشیع چیست؟
عبث گفتم، نه
من هم نامسلمانم
و من هم مثل بعضی ها گرفتار خرافاتم
و از اصل مسلمانی به دورم، نامسلمانم
مسلمانی، نه این باشد که من دارم
مسلمان کی بود تاریک و افسرده
مسلمان نور پاک و موج فریاد است
و اقیانوس مواج است و دریای خروشان است
مسلمان آفتاب است و آفتاب عالم افروز است
بر آن کس می توان بگذاشتن نام مسلمان را
که می غرّد، که می جوشد
دلم تنگ است و غمگین است و روحم خسته و بیزار
و می بینم بسی نامردمان پست با نام مسلمانی
چگونه نا جوان مردانه می تازند بر اسلام
به نام مسلم و مومن
چگونه می مکند این اقویا خون ضعیفان را
ضعیفان نیز بی حال اند
نمی غرّند
که هر دو نامسلمان اند
مسلمان نیست آن کو حقّ خود را می دهد از کف
و آن خوکی که حق دیگران را می خورد او هم مسلمان نیست
ره تقوی مگر در گریه و زاری است؟
و یارب گفتن شب هاست؟
عجب اینان بهشت رایگان خواهند
بهشتی بی عمل بی کم ترین زحمت
خدا داند، خدا داند
که این مسلک دروغین است
دلم تنگ است و غمگین است و روحم خسته و بیزار
که می بینم کنار کاخ مومن ها، مسلمان های امروزی
هزاران کودک بیچاره می نالند
و برخی از زنان بخت برگشته
برای زنده ماندن شان
آه چه گویم، جای گفتن نیست
و باقی مانده از قرآن فقط اسمی
و رسمی از مسلمانی
دلم تنگ است و غمگین است و روحم خسته و بیزار
خدایا کردگارا آه
چرا ویران نمی سازی جهانی را که ما نامردمان آلوده اش کردیم
نظرات شما عزیزان:
|
|