عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
که در همسایه صدها گرسنه ، چند بزمی گرم عیش و نوش می دیدم
نخستین نعره مستانه را خاموش آن دم
بر لب پیمانه می کردم
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
که می دیدم یکی عریان و لرزان ،
دیگری پوشیده از صد جامه رنگین
زمین و آسمان را واژگون
مستانه می کردم
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
نه طاعت می پذیرفتم
نه گوش از بهر استغفار این بیدادگر ها تیز کرده
پاره پاره در کف زاهد نمایان
سبحه ی صد دانه می کردم
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
به عرش کبریایی ، با همه صبر خدایی
تا که می دیدم عزیز نا بجایی
ناز بر یک ناروا گردیده خاری می فروشد
گردش این چرخ را
وارونه بی صبرانه می کردم
عجب صبری خدا دارد
چرا من جای او باشم
همین بهتر که او خود جای خود
بنشسته و تاب تماشای تمام
زشتکاری های این مخلوق را دارد
وگرنه من به جای او چو بودم ، یک نفس کی عادلانه سازشی
با جاهل و فرزانه می کردم
عــــجــــبـــــــ صــــبــری خــــــدا دارد ، عـــــجـــبــــــ !!!
(معین کرمانشاهی )
نظرات شما عزیزان: